[ad_1]
برای آشنایی با شهید سید مرتضی آوینی بهترین کار ذکر زندگینامه ایشان است. اگرچه کوتاه است، اما به وضوح خود و گذشته اش را در بر می گیرد. چند سال پیش، وقتی یک روزنامه نگار لندنی سعی کرد آنچه را که درباره تاریخ آوینی گفته بود در یک برنامه تلویزیونی منتشر کند، شاید فراموش کرده باشد که آقاسید خودش چندین سال قبل خودش را معرفی کرده بود، او و امثال او اینگونه بودند.
به گزارش ایسنا، روزنامه «جاوا» در ادامه نوشت: من با شما طوری صحبت می کنم که سفر کرده است. سید مرتضی پس از این جمله معروف می نویسد: «من سالیان درازی است که به ظاهر و تظاهر به دانش بسیار زندگی کرده ام. من ریش پروفسوری و سبیل نیچه می گذارم و مرد یک طرفه هربرت مارکوس را – که در آن زمان خوانده نشده بود – نگه می دارم تا دیگران جلد آن را ببینند و با خود بگویند: “وای، هر کتابی که می خواند، به وضوح می فهمد. .”
بعدها مسیر زندگی شهید آوینی را به راهی میکشاند که او را ابتدا با خود و سپس با دیگران رو در رو میکند و خود را متقاعد میسازد که «بیرون برود که دانش هرگز جایگزین معرفت نمیشود». که باعث شد ملت ایران پس از قرنها سکوت چنان بلرزد که 2500 سال تاریخ شاهنشاهی را در بر گیرد. آوینی را هم می لرزاند.
چیزهایی می آموزد که با وجود اخذ مدرک کارشناسی ارشد معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در هیچ دانشگاهی تدریس نشده است. او میگوید: «هرچه از خارج از دانشگاه آموختهام ناچیز است.» من قبل از انقلاب فیلم میساختم، اگرچه سینما را میشناختم، نقش اصلی او قبل از انقلاب در ادبیات بود، اگرچه چیزی منتشر نکردهام – چه کتاب و چه مقاله ای با شروع قیام حقیر، تمام نوشته هایم اعم از درزهای فلسفی، داستان کوتاه، شعر و… را به اشکال مختلف ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم جز «حدیث نفس» چیزی ننویسم و حرفی نزنم. درباره خودم. متأسفانه هنر مدرن یک حدیث نفس است و هنرمندان در خود گرفتار شده اند.
انقلاب آوینی را هم زنده می کند. او به همراه جهاد سازندگی به روستاهای دور افتاده می رود تا برای خدا حفاری کند! اما «نیازهای کنونی ما به تدریج ما را به ساختن فیلم هایی برای جهاد یاری رساند. ما در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد یاری به تلویزیون آمدیم».
از اینجا آوینی به آوینی آشنا تبدیل می شود. در چه گذشته یا در چه مسائلی بعدها در رادیو و حتی با برخی از دوستانش حضور داشت. آوینی با دیدی که در مستندهایش داشت، تنها سید شهیدان قلمی شد که اکنون آثارش بخشی از فرهنگ دفاع مقدس است.
بسیاری از ما هنوز جملاتی را که با صدای آسمانی سید مرتضی به باد دادیم به یاد داریم! سخنانش از دل برآمد و بر دلها نشست. خود این مستندساز به همراه رزمندگان به خط مقدم رفت و به حقیقت پی برد: «کمتر از یک هفته پیش خرمشهر سقوط کرد و برای یافتن حقیقت ماجرا به آبادان رفتیم که در محاصره بزرگ بود. بدین ترتیب تولید اجتماع حقیقت آغاز شد».
شهید آوینی پس از پایان جنگ راه انتخابی خود را ادامه داد. اواخر سال 1370 «موسسه فرهنگی روایت فتح» به دستور مدیرکل برای کار بر روی مستند و فیلم دفاع مقدس و ادامه تولید مجموعه روایت فتح تأسیس شد که پس از تصویب این مصوبه رها شد. شهید آوینی به همراه جمعی از عکاسان راهی جبهه های نبرد شدند و در کمتر از یک سال ساخت 6 برنامه از مجموعه 10 قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند. این سریال در ماه های پایانی زندگی زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما وی قصد نداشت این سریال را به پایان برساند و با شهیدش در روز جمعه 20 فروردین 93 در ترور ناتمام فکه، سریال دیگری بسازد. من مکه را برای تو نمی خواهم فک برای ما، با این کفش های کهنه به بهشت بروم.
انتهای پیام/
Source link